سایهسایه، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

داستان های من و بابام

در در

1391/11/15 12:32
نویسنده : سایه
935 بازدید
اشتراک گذاری

شال گردنم رو ورداشتم بردم پیش مامان می گم زودی بنداز دور گردنم
یواشکی از دستم می گیره اما من کوتاه نمیام و ایندفه می رم سراغ کاپشن
اونم جواب نمیده و بعد میرم سراغ کفشام
بالاخره باید جواب بده و میده و من به همراه مامان و بابا میریم در در
حس خوب این روزای من بابت همین د در رفتنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان عسل
15 بهمن 91 23:29
ماشالله چه ناز شده
مامان ترمه کوچولو
16 بهمن 91 12:12
سلام بامزه شدی ها.
مامان فرنیا
16 بهمن 91 14:47
ما بچه های اینجوریم دیگه بلدیم چجوری به خواسته امون برسیم