سایهسایه، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

داستان های من و بابام

سرلاک و پوشک

1390/11/19 23:42
نویسنده : سایه
1,539 بازدید
اشتراک گذاری


بابا این چه وضعشه؟
من دیگه دارم خودمم خجالت می کشم
یه دونه پوشک ۶۰۰ تا پولشه؟ نمیدونم واقعن
بابا دیگه شاکی شده میگه تو ۲ ماهه گذشته پوشک ۲۲۰۰۰ تومنی شده ۳۴۵۰۰ تومن
منم شاکیم!
این همه پول می تونه خرج اسباب بازی و بقیه چیزای من بشه
از اون طرف تازه سرلاک خور هم شدم :دی
بابا دیروز ۲ تا برام گرفت الانم برنج و شیرش رو دارم می خورم حال میده :دی
این روزا مشعول دندون درآوردنم و خواب هم ندارم خودمم خسته شدم مامانم خسته شده.
راستی جیغ میزنم اساسی
یعنی الان ۲ نوع صدا بلدم یه دونش جیغ بلنده و بعدیشم جیر جیره :دی
عین جوجه رنگی جیر جیر می کنم :دی
دفعه دیگه که اومدم صدام رو براتون میذارم اینجا :دی
آها یه جورایی سرسری هم بلدم و ماما هم که میگم
فک کنم اینجوری پیش بره دفعه دیگه بیام اینجا جای صدای جیغ واسه شما غزل از حافظ بخونم :دی
فعلن تا بعد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

مامان نرگس
21 بهمن 90 10:56
ماشالله خانومی شده برای خودش نمیدونم چند وقته نیومدم وبلاگ شما ولی ماشالله چقدر بزررگ شده و خوشگل تر شده پوشک ما هم درگیریم
ملکه برفی
22 بهمن 90 2:20
ای جان خیلی خوشگله خدا حفظش کنه
مامان فرنيا
25 بهمن 90 12:32
عجب گلي شده اين دختر بابايي مگه چه پوشكي ميخري كه اينقده گرون شده


مرسی زیااااد من براش پمپرز می خرم چون بقیه پوشک ها بهش نساخت
جالب مولتی ویتامین خارجی نمی خوره و ایرانیش رو دوست داره اونوقت....
:دی
مامان آتین
14 اسفند 90 2:55
جیگرشوووووووووو ماشالله چقدر شیرین شدهههههه باباش از طرف من ببوسش
مامان ملیکا
16 اسفند 90 17:47
سلام بابایی سایه عکسایه جدید واسه ملیکا گذاشتم لطفا با سر زدن به ما خوشحالمون کنید
مامان عسل
26 اسفند 90 9:48
اي جااااااااااااااااااان ببوسش
خداييش دلمان تنگیده بوووووووووووووووووووووود


مرسی مامان عسل مرسی
مامان نرگس
29 اسفند 90 13:34
سلام سال نو مبارک
الهام (مامان لنا)
29 اسفند 90 18:17
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. . .
سمیه : مامان مسیح مقدس
9 فروردین 91 0:26
سلااااااام خاله جووون....سال نو مبارک ...عید نوروز بر تو گل ناااااز مبارک امیدوارم امسال یکی از بهترین سالهای عمرت باشه عزیززززززم و کنار مامان و بابا روزای خوبی رو بگذرونین... سال نوی مامان و بابای مهربون هم مبارک باشه...
مامان مهسا
9 فروردین 91 16:49
پشت هر كوه بلند سبزه زاريست پر از ياد خدا و در آن باغ كسي ميخواند كه خدا هست دگر غصه چرا؟ آرزو دارم خورشيد رهايت نكند غم صدايت نكند ظلمت شام سياهت نكند و تو را از دل آنكس كه دلت در تن اوست حضرت دوست جدايت نكند.... سال نو مبارک
مامان عسل
15 فروردین 91 10:41
ببوسینش هزارنااااااااااااااااااا
مامان نادیا و نلیا
15 فروردین 91 12:25
سال نو مبارک...خیلی نازه نی نی تون ...خدا حفظش کنه...به ما سر بزنین خوشحال میشیم ...منتظرتون هستیم.....
ب!ب! شهرام
15 فروردین 91 15:53
هه .. بابات چقدر تنبله!
دو ماهه آپدیتت نکرده!


راست میگی شهرام جان شرمندم
مامان ابوالفضل
20 فروردین 91 16:07
سلام سلام سلام ماشاالله چه عسلی شده بوس
ستاره آسمونی
25 فروردین 91 14:53
خرج پوشک که نباشه انگار آدم پول اضافه میاره!!!
نگران نباشید زود می گذره. چرا دیر به دیر میایید؟ خیلی وقته آپ نکردیدا1!!!


خیلی ممنون و ببخشید که نبودیم زودتر جواب بدیم
مامان نادیا و نلیا
16 اردیبهشت 91 16:49
بوووووووووووس چقده نازی تو سایه خانومی....با ما دوست میشی؟؟؟؟بیا پیشمون عزیزم...
مهسا مامان باربد
24 اردیبهشت 91 8:12
گفتم مادر! ... گفت: جانم گفتم درد دارم! ... گفت: بجانم گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم ... اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...! همیشه از درد گفتم و از رنج.....! روزت مبارک مامان مهربون سایه.
مامان ترمه کوچولو
30 اردیبهشت 91 14:49
سلام چقد زمان زود میگذره . چقده ایشون خانم شدن خدا حفظش کنه
مامان فرنيا
8 خرداد 91 10:45
يعني ديگه نميخواهيد از خانم طلا چيزي بنويسيد


دیگه می نویسیم مرسی از شما
سودابه
16 تیر 91 2:36
ريتمي بخونيد

به به چه گلي هزار ماشالله
چشم دشمناش كور شه ان شا الله
سايه ميوه باغ بهشته
مهرش به دل ماميش سرشته
تولدش مبارك تولدش مبارك
مبارك و مبارك تولدش مبارك.=Dبه وب نوه گلم آقا محمد متين تشريف بيارين خوشحال مي شيم





خیلی ممنون و ببخشید که نبودیم زودتر جواب بدیم
سمیه(مامان مسیح )
10 شهریور 91 22:01
سلام خاله جون..خوبی ؟ خوشی ؟ خاله جون بیا پیشمون...پیش پسرم مسیح...آخه تولدشه...ما تو مهمونیمون هیچی نی نی ناز مثل شما نداشتیم...حتی یه نفر ......حالا من اومدم دوستای اینترنتی پسملم رو دعوت کنم...تا لااقل اگه تو مهمونیمون حضور نداشتن ..یادگاریهاشون پای تولدش ثبت بشه... منتظرتیم