سایهسایه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

داستان های من و بابام

سوزن

1390/5/16 8:41
نویسنده : سایه
1,736 بازدید
اشتراک گذاری


سلام به همه
هفته پیش واسه یه چکاپ بابا و مامان منو بردن دکتر
دکتر هم گفت که سالمم اما به اصرار بابا چون یه کم زردیم هنوز مونده بود قرار شد یه آزمایش خون بدم
چشمتون روز بد نبینه آخه ه اینکه رگ های دستم هنوز معلوم نیست؛ واسه خون گرفتن دهنم صاف شد اما خوب خوبیش این بود که مامان و بابا خیالشون راحت شد و هیچ شکلی وجود نداشت.
این روزا همش به این فکر میکنم اگر زبون باز کنم بابا و مامان دیوونه میشن آخه هر یه حرکت جدید کوچیک کلی اون ها رو شاد میکنه :دی
برنامه روزانم به جز شیر خوردن و خوابیدن هر شب حموم کردنه که بابا این مسوولیت و به عهده داره منم خوب راضی ام چون اذیت نمیشم و تو بغل بابا اصولن خوش میگذره
دیشب یه شیرین کاری هم کردم :دی
بابا بغلم کرده بود که یکهو یه چیزی ترکید و بابا رنگی شد :دی
بابا بعدش یه ۱۰ دقیقه ای در ارتباط با اینکه باید حواسم رو جمع کنم تا دیگه تکرار نشه با من یعنی یه بچه ۲٩ روزه صحبت کرد و منم با کمی شرمندگی نگاش کردم :دی
مامان بزرگ و بابا بزرگم به همراه عمه  عو این جمعه اومدن خونمون و کلی با من بازی کردن
آخرین مهمونا هم که اومدن دوستای مامان و بابا بودن که خداییش کلی خوش گذشت به همه و بابا یه شام خوب درست کرده بود که همه خوششون اومده بود.
حرف دیگه ای نیست
تا بعد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (34)

مامان پارسا
16 مرداد 90 9:05
سلام کوچولوی ناز چقدرمعصوم خوابیدی خاله جون الهی همیشه شالم باشی گلکم
مامان فرنيا
17 مرداد 90 10:46
سلام مبارك باشه 1ماهه شدنت واي چه دختر خوشگلي شدي با اين پيرهنت بگذار يكي دو ماهه ديگه بشه وقتي براي بابا و مامان لبخند زدي ميبيني انها چقدر ذوق ميكنند ايشالله سلامت باشي عزيزم سر بابا هم خوب بلايي اوردي يعني بابادكتر شده بود كه انقده دختر گلي را اذيت كرد تا بازم دستاي ظريفش را سوزن سوزني كنند؟
نی نی توپولی
17 مرداد 90 14:52
نازناز پس سایه جون شمایید از آشناییتون خرسندم
مامان زهرا نازنازی
18 مرداد 90 1:19
مامان رها
18 مرداد 90 12:41
ای جونم حالا اگه دامن نمیپوشیدی نمیفهمیدم دختری هاهاها
سمیه: مامان مسیح
19 مرداد 90 6:07
آخیییی...درد که نداشت خاله جون... قربونش بره خاله... الان خوبی عزیزم... راستی هر شب میری دوش میگیری...سرما نخوری گلم !
مامان علي
20 مرداد 90 1:33
نازي.چه دختر خوشگلي.اسپند دود كنيد براش
الهام مامان رامیلا
28 مرداد 90 22:53
تشنه ام اين رمضان تشنه تر از هر رمضاني، شب قدر آمده تا قدر دل خويش بداني- ليله القدر عزيزي است بيا دل بتكانيم، سهم ما چيست از اين روز همين خانه تكاني
مامان آتین
31 مرداد 90 22:46
وای وای ببین چه لباسی پوشیده قربوووووووونت عزیزم بوووووووووس
مامان ترمه کوچولو
1 شهریور 90 10:24
خاله ای چقده زود خانم شدی ماشاالله اسفند دود کنید .خدا حافظت باشه
مامان آیلا
1 شهریور 90 11:43
وای چقدر بزرگ شدی سایه خانمی . به سلامتی به خونه برگشتین
سماء
1 شهریور 90 16:36
واي چه ني ني بامزه اي دارين;-) خدا حفظش كنه وب جالبي دارين اينجوريشو ديگه نديده بودم;-)
مامان فرنيا
6 شهریور 90 8:59
سايه جان به بابا و مامان نميگي بيان ازت تعريف كنن اخه ديگه داري بزرگتر ميشي نكنه خيلي مامان و بابا را اذيت مي كني كه ديگه وقت ندارن بيان واست بنويسن؟
سمیه: مامان مسیح
6 شهریور 90 10:57
سلام سایه جون.....بیا پیشمون...ما آپیم با پست جشن تولد مسیح کوچولو... با تفسیر و تصویر...
مامان مهبد
7 شهریور 90 12:14
الهي شكر كه سالمه . خدا واستون نگهش داره .
مامان مهسا
9 شهریور 90 13:26
آخی. الهیییی. آخه آزمایش خون از سایه کوچولوی ما؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بمیرم الهی. مواظب خودت باش عسلم. عیدت هم مبارک.
ثمين
12 شهریور 90 22:03
سلاااااااااااااااام! ماشاله چ نازه! زنده باشه! من توي وبلاگم ايده براي تزيين سيسموني و تولد بچه ها و تزيين غذاي كودك دارم. اگه يه بار سر بزنيد خوشحال ميشم.
مامان جون
14 شهریور 90 15:21
هزار ماشالله هدا براتون حفظش کنه
مامان سید ابوالفضل
19 شهریور 90 4:07
سلااااااااااااااام آخی عزیزم اشکالی نداره در عوض حالت خوبه و جای هیچ نگرانی نیست
مامان ویانا
27 شهریور 90 0:20
سلام وای چه نازه چه معصومانه خوابیده دوست دارم می بوسمتتتتت به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم
مامان ترمه کوچولو
28 شهریور 90 13:36
بابائی چقده سرتون شلوغ شده خبری از شمل نیست نگرانتون شدیم عکس سایه گل یادتون نره ما عکس جدید مخواهیم یاالله ما عکس جدید مخواهیم یاالله
مامان سید ابوالفضل
31 شهریور 90 2:22
مامان ملیکا
18 مهر 90 20:25
سلام نی نی کوچولو چقدر نازو معصوم خوابیدی به وبلاگ منم سر بزن من شما رو لینک کردم لطفا منو لینک کنید بیا با هم دوستایه خوبی بشیم نی نی جون
مرجان مامان راستین کوچولو
24 مهر 90 16:07
عزیزم.سلامت باشی.
شکوفه گیلاس
2 آبان 90 0:11
سلام امیدوارم با اومدن سایه به خوونه سایه خوشبختیی روی زندگیتون پررنگ تر بشه
azin
17 آبان 90 18:31
vai eshghammmmmm azizam
ملیحه
18 آبان 90 0:08
سلام سایه جون .کجایی ؟چرا نیستی ؟دلمون تنگید خوووو
شکوفه گیلاس
18 آبان 90 15:39
سلام خبر جدید هیچی
مامان مهراد
19 آبان 90 23:32
مامان ملیکا
1 آذر 90 11:13
°°°°°°°°°°°°|/ °°°°°°°°°°°°|_/ °°°°°°°°°°°°|__/ °°°°°°°°°°°°|___/ °°°°°°°°°°°°|____/° °°°°°°°°°°°°|_____/° °°°°°°°°°°°°|______/° °°°°°°______|_________________ ~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~ ~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*
مامان ترمه
11 آذر 90 18:09
خانم گل چرا کم پیدایی
مامان ملیکا
13 آذر 90 18:23
سلاااااااااااااااااااام الهی عزیزم خدا رو شکر حالت خوبه
مامان امیر علی
25 آذر 90 14:37
ماشاله نانازی .کد ما در مسابقه 120 هست دوست داشتین رای بدین .ممنون