به خونه برگشتم!
سلام به همه
امرو با مامان و بابا برگشتیم خونه و من بالاخره خونه خودمون رو دیدم
تو این مدت شرمنده کردین حسابی و من و بابا و مامامن هم اینقدر گرفتار بودیم که نشد از خجالتتون در بیایم
از امروز زندگی یه شکل دیگه هست و من فرصت بیشتری دارم برای به روز بودن
عادت جدیدی پیدا کردم و اون هم عین یه گربه خوابیدن روی سینه ی بابا هست عجب حالی میده :دی
تو این مدت اتفاقاتی که واسم افتاده از افتادن بند نافم و.... رو به زودی تعریف می کنم
راستی بابا قول داده یه فیلم ازم بگیره بذاره اینجا
در ضمن هیچ جا خونه خود آدم نمیشه :دی
اینم عکس منه تو خونه ی خودمون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی