من شرمندم!
من شرمندم!
جون من ببخشید
بابا جان عجیب بود واسش
تعجب کرده بود
زمان می خواست و حالا درست شده
بله بابام رو میگم که بعد ۴ ماه اومده
و قول داده که دوباره زود زود بیاد ..دی
و حالا هم چیزی می خوام تعریف کنم که بابا ۱۰۰ بار بهم گفت نباید بگم:
۳ روزه بنده کار نکردم یعنی من که نه منظورم شکمم هست
امروز بابا با کلی کارهای روانشناختی و تمرکزی و مامان هم با کار های عملی باعث شدند که یک هو ساعت ۱۱ شب خوشحالی به خونمون بیاد و بابا و مامان با هم داد بزنن:
آخ جووووون!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی